مسیر غلط

مسیری که در زندگی رفتم و اشتباه بود والان نمیدونم چه کنم....

مسیر غلط

مسیری که در زندگی رفتم و اشتباه بود والان نمیدونم چه کنم....

۳ مطلب در بهمن ۱۳۹۵ ثبت شده است

از وقتی از بیمارستان او مدم خونه ،یه آیینه گرفته بودم دستم و همش خودم را تو اینه نگاه میکردم. و میشد ترس را تو نگاهم خوند.

چون نمیدونستم قراره چه شکلی بشم.

الانم نمیدونم.

الانی که دارم این مطلب را مینویسم، یک ماه و 17 روز گذشته .

حالا میخوام از ورم روز اول تا امروز را به طور خلاصه بگم.

دو هفته اول که اسپلینت روی بینی بود واقعا ترسناک بود .هرکی منا میدید از چشماش تعجب را میشد خوند. واقعا تا زمانی که اسپلینت را برنداره متوجه کم شدن ورم بینی نمیشی.

بعد که برداشتش،یکم دلم گرم شد . ورم بینی اونقد آروم آروم از بین میره که کسایی که هرروز میبیننت اصلا متوجه نمیشن .تا یک ماه میتونم بگم 10درصد ورم میخوابه و زیاد نمیشه بهش امید داشته باشی و هرچی بیشتر نگاهش میکنی بیشتر اعصابت خورد میشه.

هرچی هم به دکتر میگم که دکتر آخه کی اوضاع روبه راه میشه هیچی نمیگه و این دفعه اخری که رفتم مطبش از بس این سوالا کردم ازش گفت یک سسسسسسسسسسسسسسسسسسسال  طول میکشه و منم دقیقا چسبیدم به زمین.

ولی من یه حرفای کسایی که عمل کردن بیشتر امید بستم و امیدوارم حرف اونا درست تر باشه ،آخه اونا میگن بعد از شش ماه قابل قبولتر میشه و بعد از یکسال دیگه بیشتر به دلت میشینه .

ورم چشم

چشمام که تا 10روز کبود بود و بعد از 10روز دیگه داشت کبودی ها برطرف میشد و باقی مانده کبودی یه روز سبز رنگ به چشم میخورد یه روز زرد رنگ.

خلاصه کبودی پای چشمم به طور کامل 16الی17 روزه خوب شد.

ورم صورت

ورم صورتم روزای اول خیلی بود،برای منکه صورت لاغری دارم خیلی خنده دار بود ،آخه تا حالا صورت خودما اینجوری ندیده بودم.

این ورم به طرف پایین صورتم کشیده میشد و تو هفته دوم شده بودم مثل کسایی که دندوناشون آبسه کرده باشه ولی باز این ورم به طرف بالا اومد و کم کم از بین رفت و تقریبا3هفته ایی طول کشید.

اما هنوز که هنوزه بالای لبم مخصوصا نزدیک بینیم ورم داره و از همین ورم میشه فهمید که بینی دیگه چقد ورم داره!!!!!!!!!!!!!!!

 هیچ وقت تو عمرم روز شماری نمیکردم و از گذشت زمان خوشحال نمیشدم ولیالان فرق کرده و دوست دارم این شش ماه به سرعت برق و باد بگذره و من از این استرس خلاص بشم.

ازتون میخوام برام دعا کنید. که بعد از این همه سختی که دارم میکشم نتیجه رضایت بخشی برام حاصل بشه.



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ بهمن ۹۵ ، ۰۰:۱۸
یاسمن محمدی

بعد از چند سال که به فکرعمل بودم بالاخره امسال تونستم تصمیم به عمل بگیرم.

یعنی تونستم به ترسم غلبه کنم.

دماغ من گوشتی بود و هرجا خوندم و از هرکی پرسیدم بهم گفتن که ورم بینی گوشتی خیلی طول میکشه تا بخوابه.

منم قبولکردم که ورم داره ولی خیلی سخته . صبر ایوب میخواد تا خوب بشه.

2ساعتی تو اتاق عمل بودم و یک ساعت هم طول کشید تا بهوش بیام.

وقتی بهوش اومدم و به بخش منتقل شدم، از دماغم خون میومد و به دستور دکتر کمپرس یخ روی صورتم گذاشتن تاخونریزی قطع شد.

وقتی بهوش اومدم هیچ دردی نداشتم فقط به حدی تشنه بودم که اگه دستام را به تخت نبسته بودن بلند میشدم و یه بلایی سرم میومد اخه کاملاهوشیار نبودم فقط میفهمیدم که دارم از تشنگی تلف میشم .

وقتی به بخش منتقل شدم،مامانم بهم کمی اب داد و و حالمیکم بهتر شد.

بعضی از بیمارستان های خصوصی بعد از عمل بستری نمیکنن ولی دکتر من بیمارستان دولتی عملم کرد و یک شب بستری شدم و به همه توصیه میکنم که یک شب را بیمارستان بمونن. اونجا همین که خیالت راحته که اگه اتفاقی برات افتاد دکتری هست که به دادت برسه.

یک شبی که اونجا بودم 2بار پانسمان جلو بینی من را عوض کردن و بهم سوزن میزدن.  رسیدگیشون واقعا خوب بود.

دماغم شده بود 3بار دماغ قبلیم و صورتم خیلی ورم کرده بود و چشمام به شدت کبود شده بودن.

از بینیم ترشحات خونی بیرون میومد و من خیلی ترسیده بودم از این قیافه ایی که بعد از عمل برام بوجود اومده.

چهرم واقعا بد شده بود.

بعد از 2روز رفتم پانسمان داخل بینم را در بیاره،خیلی ترس داشتم که نکنه دردم بیاد ولی یه باور غلط بود ولی این باور غلط باعث شده بود من استرس زیادی داشته باشم ،اما وقتی پانسمانا بیرون کشید دیدم واقعا هیچ دردی نداره و ترس من بیخود بوده.

تا دوهفته روی بینیم اسپلینت بود و نباید بهش اب میرسید و من نمیتونستم حمام برم. این حمام نرفتنش خیلی سخت بود.

دو هفته که تمام شد رفتم تا اسپلینت را برداره و بخیه ها را بکشه.

اونقد استرس داشتم برا کشیدن بخیه که تمام بدنم وقتی خوابیدم روی تخت مطب میلرزید. همش به دکتر میگفتم که تو را خدا اروم تو را خدا  دردم نیاد

دکتر هم بهم دلداری میداد که هیچ دردی نداره ولی من گوشم بدهکار نبود.

اول اسپلینت را برداشت . وقتی برداشتش من یه احساس راحتی کردم و بهم گفت برو یکم صورتتا اب بزن تا تمیز بشه و بخیه را بکشم.

یه ترس خاصی داشتم چون میتونستم بینیم را برای بار اول بعد عمل ببینم. خلاصه رفتم جلو اینه و خیلی شکل بینیم خاص بود یه جوری شده بود  انگاری یه وصله قرمز به لباس سفید زده باشی!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

ولی دکتر راضی بودو میگفت اشکال نداره اولش همین جوریه و روز به روز بهتر میشه. دکتر بهم میگفت با اینکه دماغت خیلی گوشتی بود اما خیلی خوب در اومده.

خلاصه خوابیدم تا بخیه ها را بکشه.دستای مامانم را محکم گرفته بودم که یموقع تکون نخورم و تیغ صورتم را ببره.

بخیه کشیدن هم هیچ دردی نداشت.

شما  دیگه مثل من نکنید و الکی نترسید.

من خودم خیلی از این چیزا میترسیدم اما وقتی داشت میکشیدشون دیدم که ترسم الکیه و هیچ دردی نداره و اروم شدم.

این تا اینجای ماجرای عمل بینی من

روزای دیگه درباره ورم صورت ،ورم بینی و بقیه ماجرا ها مینوسم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ بهمن ۹۵ ، ۲۰:۴۳
یاسمن محمدی

نمیدونم این مطلب را الان بنویسم یا ،صبرکنم  زمان بیشتری از عملم بگذره بعد بزارم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ بهمن ۹۵ ، ۲۳:۳۰
یاسمن محمدی